حالت سیاه
01-05-2024
Logo
عقیده ی اسلامی - درس (58-63) : علل انحرافات اعتقادی
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

سپاس خداوند جهانیان را و درود بر مولایمان محمد راستگو و امانت دار. بار خدایا تنها دانشی که تو به ما آموختی را در اختیار داریم و تو دانای حکیم هستی. بار خدایا علم ما نفعی برای ما ندارد و تو سود آن را به ما برسان و حق را به ما حق نشان بده و ما را مفتخر به پیروی از آن نما و باطل را به ما باطل بنما و پرهیز از آن را نصیب ما بفرما و ما را در زمره‌ی کسانی قرار بده که سخن را می‌شنوند و بهترینش را بر می‌گزینند و ما را با رحمت خویش در میان بندگان نیک خود قرار بده.

دلیل گمراهی انسان در روی زمین چیست؟

برادران به موضوع بسیار دقیقی رسیدیم که دلایل انحراف اعتقادی می‌باشد. زمین را گمراهی فراوانی در بر گرفته است که اگر دلایل آن را بدانیم می‌توانیم از آن بپرهیزیم. شناخت دلیل برای پرهیز از پیامد بسیار مهم است. اگر در زمین گمراهی و انحرافی آمده پس از کجا آمده است؟ اسباب این گمراهی چیست؟ علت آن کدام است؟ این گمراهی چگونه زیاد شده است؟ چگونه گسترش یافته است؟ موضوع امروز ما پیرامون این مسأله می‌چرخد.
در حقیقت، سه دلیل بزرگ برای این گمراهی وجود دارد:
دلیل اول: انحراف فكری.
دلیل دوم: انحراف روانی.
دلیل سوم: ضعف روانی.
این دلایل سه گانه منجر به انحرافی می‌گردد که در زندگی انسان بسیار خطرناک است. اگر انسان فقیر و هدایت یافته باشد از پیروز یافتگان است و اگر بیمار و هدایت یافته باشد از رستگاران است ولی اگر گمراه باشد این گمراهی او را به آتش می‌کشاند؛ بنابراین گمراهی همان نابودی است.

مسلمان باید مسلح به سلاح کتاب و سنت باشد تا به راه راست هدایت یابد:

از باب یادآوری می‌گوییم که ما در ابتدای دروس عقیده‌ایم و برای شمت توضیح داده می‌شود که عقیده‌ی درست راه‌ها، ورودی‌ها و گذرگاه‌هایی دارد که برخی از این راه ها عبارتند از:
1- راه یقین حسی، من بر این باورم که خورشید تابان است؛ زیرا من با چشم خود دیده‌ام. پس یقین حسی امری است بدیهی و حقیقی که نمی‌توان آن را مبهم یا نادیده گرفت.
2- روش یقین استنتاجی، یقین عقلی.
3- روش یقین اخباری.
4- روش اشراق روحی به شرطی که با اصول شرعی دین در تعارض نباشد.
گاهی اندیشه‌ای به سراغ انسان می‌آید. در موضوع می‌اندیشد. نتیجه را حدس می‌زند و گاهی بر این باور است که این اندیشه درست است بدون آن‌که آن را در ترازوی نقد و بررسی بگذارد و آن را آزمایش نماید. اما آیا این نتیجه گیری او درست است؟ آیا مقدماتی که به آن دست یافته وی را به طور صحیح به نتایج صحیح رسانده است؟ شاید این اندیشه در یک جامعه رواج پیدا کند. اندیشه‌ای که بررسی نشده و بر اساس معیارهای شرعی سنجیده نشده است. اندیشه‌ای که با اصول فهم و درک و معیارهای عقیده‌ی صحیح سنجیده نشده است. این اندیشه رواج پیدا کرده و گسترش می‌یابد. در نهایت پس از ده‌ها سال یک عقیده‌ی منحرف می‌گردد که بسیاری از مردم به آن باور دارند.
خطرناک‌ترین چیز در زندگی مسلمان این است که برخی از باورهایش انحرافی و گمراه باشد. فکر کند که این چیز حقیقت دارد در حالی که در واقع باطل است. وی بر این باور باشد که آن امر درست است اما نادرست باشد؛ بنابراین عقیده و باور مهم‌ترین و خطرناک‌ترین چیز در زندگی انسان است. اگر باور درست باشد عمل درست است و اگر بارو تباه شود عمل به تباهی می‌انجامد. عقیده تنها از کتاب قطعی الثبوت و قطعی الدلاله‌ی خداوند و احادیث متواتر رسول الله صلی الله وعلیه وآله وسلم گرفته می‌شود. فقط عقیده به این شکل است. احکام شرعی از احادیث آحاد گرفته می‌شوند. هر اندیشه‌ای که ریشه در کتاب الله یا احادیث متواتر پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم نداشته باشد، اندیشه‌ای گمراه و دور از حقیقت است.

از جمله علل گمراهی فکری:

1- نگرش به اشیاء بر اساس ظاهر آن‌ها بدون بررسی علمی:

هر کدام از ما سخن می‌گوید. مراقب خود باش. منبع این اندیشه‌ای که به مردم می‌گویی کجاست؟ دلیل آن چیست؟ آیا درست است؟ آیا دلیلی از کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم برایش داری؟ این را چه کسی گفته است؟ یا اشیاء را الکی بگیریم. انسانی سخن گفت. دانشمندی گفت. کتابی خوانده شد. مقاله ای مطالعه گردید. یک باور داشتیم، مثل این که این دارو باعث افزایش عمر می‌شود، چنان که یاوه گویی می‌کنند. آیه‌ای وجود دارد که چنین توهماتی را رد می‌کند:

﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ﴾
(و براى هر امتى اجلى است پس چون اجلشان فرا رسد نه [مى‏توانند] ساعتى آن را پس اندازند و نه پيش.)

( سوره اعراف/34)

این مقاله‌ای که در این مجله خواندم باطل و نادرست، عقیده‌ی انحرافی و اندیشه‌ای بیهوده و واهی است؛ زیرا با آیه‌ای صریح از آیات کتاب الله در تناقض است.
فردی می‌گوید: خداوند بزرگ مردم را بدون هیچ عملی وارد بهشت می‌کند. این سخن خداوند متعال را بشنو:

﴿فَوَرَبِّكَ لَنَسْأَلَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾
(به خدایت سوگند که از همه‌ی آنان خواهیم پرسید (92) از آنچه انجام می‌داده‌اند.)

( سوره حجر/92-93)

﴿الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلَامٌ عَلَيْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴾
(همان كسانى كه فرشتگان جانشان را در حالى كه پاكند مى‏ستانند [و به آنان] مى‏گويند درود بر شما باد به [پاداش] آنچه انجام مى‏داديد به بهشت درآييد.)

(سوره نحل/32)

پس از هر اندیشه‌ی نادرستی که بر اساس کتاب الله نباشد باید پرهیز کرد و انسان باید اگر نمی‌داند از اهل علم و قرآن بپرسد. خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴾
(و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى می‌کرديم گسيل نداشتيم اگر نمی‌دانید از پژوهندگان كتاب‌هاى آسمانى بپرسيد.)

( سور انبياء/7)

تو خود را عادت بده و مطمئن باش که تقلید در عقیده جایز نیست. باید از اعمال نیکوکاران الگو برداری. تو می‌توانی از اعمال نیک تقلید کنی. از نیکان پیروی می‌شود. از دانشمندان پیروی می‌شود. اگر کسی از دانشمندی پیروی کرد در قیامت رستگار است؟ اما در عقاید تقلید وجود ندارد و جایز نیست؛ زیرا اگر عقیده‌ی تقلیدی داشتی دلیل وبرهانی بر باور خویش نخواهی داشت؛ چرا که ممکن است شخصی بیاید و تو را بر عکس عقیده‌ات قانع نماید. پس عقیده باید با دلیل قطعی و روشن کسب گردد. چیزهایی که باید بدان باور داشته باشی ضرورتا مهم‌ترین چیزی است که در جنبه‌ی عقیدتی انسان جای می‌گیرد.
به همین دلیل گاهی اندیشه‌های گمراه و منحرف میان افراد بی‌سواد، و برخی از باسوادان و میان عوام رواج پیدا می‌کند؛ زیرا آن شخص عامی دلیلی از تو نمی‌جوید و توان بحث با تو را ندارد و نمی‌تواند از تو بپرسد این اندیشه را از کجا آورده‌ای؟ او خاموش می‌ماند. گاهی هم اندیشه‌ی گوینده را اگر فردی مشهور یا سخنگویی معروف باشد، تبعیت می‌نمایند. همین‌طوری آن را ا می‌گیرد و این خطر بزرگی است.

2- معیار، عقل سنجی است نه شریعت سنجی:

گفتم: دین با منقولات و با عقل مبتنی بر منقولات است و ما به منقولات باور داریم و اعتقادمان را با آن می‌فهمیم. اما عقل یک نیروی ادراکی برای فهم منقولاتی است که از جانب خداوند و پیامبر گرامی به ما رسیده است؛ بنابراین وقتی تنها به عقل تکیه شود این عقل گاهی ضعیف می‌شود و گاهی به انحراف کشیده می‌شود و گاهی گمراه می‌گردد و گاهی مبالغه می‌نماید و به بیراهه کشیده می‌شود، به همین دلیل خداوند عزوجل شریعت را به عنوان میزان سنجش عقل قرار داده است و عقل را میزان سنجش هستی نهاده است و می‌فرماید:

﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ﴾
(و آسمان را برافراشت و ترازو را گذاشت.)

(سوره الرحمن/7)

بر این اساس عقل میزان است و شرع میزان سنجش این میزان می‌باشد و اندیشه باید با دلایل نقلی منطبق بر منطق وواقعیت سنجیده شود.

3- تقلید کورکورانه از نیاکان:

از جمله دلایل انحراف فکری تقلید کورکورانه است. این امر یک بیماری خطرناک است، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُهْتَدُونَ ﴾
(بلکه گفتند ما پدران خود را بر آيينى [و راهى] يافته‏‌ايم و ما از پى ايشان راهسپريم.)

(سوره زخرف/32)

جامعه شناسان این پدیده را نیروی پایش می‌نامند. جامعه ای بر اساس تقدس وپرستش گاور پرورش یافته‌اند مانند اوضاع کنونی هند که گاو حیوان مقدسی است و هزاران نفر از گرسنگی می‌میرند در حالی که بزرگ‌ترین گله‌های گاو جهان از هند است. گاو را سر نمی‌برند تا خودش بمیرد و پس از آن که مرد، آن را در خاک دفن می‌کنند و هم چنان تقدیس می‌شود. این انحرافات چگونه رواج یافته است؟ به وسیله‌ی تقلید. این مقدس سازی‌ها نسل به نسل انتقال یافته است.
انسان باید آزاد اندیش باشد و پایه‌ی اندیشه‌اش را براساس استدلال، دلیل، و واقعیت بگذارد؛ چرا که تقلید کورکورانه یکی از دلایل بسیار خطرناک انحرافات است و در حال حاضر این سخنان بر سر زبان مردم است: این گونه تربیت یافته‌ایم. پدران ما ای گونه بوده‌اند و چنین و چنان کرده‌اند. چه کسی به تو گفته که موضوع این گونه است؟
باری در یک روستا بودم. یک بادیه نشین به آن‌جا آمد و برای پرداخت قیمت علف چارپایانش به پول نیاز داشت و برای همین مجبور به فروش پشمی شده بود که در فصل بعدی بر پشت گوسفندانش می‌رویید و آن را به بهای ناچیزی فروخت. به تو می‌گوید: این بیع سلم [پیش پرداخت] است و بیع سلم درست است. اما اگر بیع سلم به ربای آشکار تبدیل شود. بهای یک پیمانه پشم مثلا 30 لیره است و تو آن را به 15 لیره می‌خری و پیش از رسیدن فصل پشم‌ها در مقابل هر پیمانه 15 لیره را پیش پرداخت می‌کنی تا در فصل خودش آن را با این بهای ناچیز بگیری. این یکی از انواع ربا است. ظاهرا بیع، بیع سلم است اما در حقیقت ربا محسوب می‌گردد. به تو می‌گوید: این گونه پرورش یافتیم و تربیت شده‌ایم و همه این کار را انجام می‌دهیم.
هر باور وعقیده و روش و ارتباط مالی یا اجتماعی که مبتنی بر یک دلیل واهی باشد گمراهی محسوب می‌شود. گاهی در زندگی اجتماعی ما عادات مانند عادت اختلاط ایجاد می‌شود و وقتی به این امر اعتراض می‌کنی، می‌گویند: ما به همین روش پرورش یافتیم و تریبت شدیم؛ بنابراین هر روش انحرافی مردود است حتی اگر مردم نسل به نسل آن را انجام داده باشند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَلَا يَهْتَدُونَ﴾
(و چون به آنان گفته شود از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد مى‏گويند نه بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‏ايم پيروى مى‌كنيم آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمی‌کرده و به راه صواب نمى‏رفته‏اند [باز هم در خور پيروى هستند])

( سوره بقره/170)

تقلید کورکورانه یکی از دلایل انحراف است، پس درست نیست که انسان از انحرافات مردم پیروی کند و یا گمراهی آنان را به ارث برد و یا مانند آنان پرورش یابد و مانند آنان به انحراف کشیده شود و از راه راست الهی به بی‌راهه رود. خداوند در روز قیامت تو را به تنهایی و جدا از دیگران محاسبه می‌فرماید، آن گاه که تنها نزد او حاضر شوی و نه یاور و نه پشتیبانی داشته باشی، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ﴾
(و همان گونه كه شما را نخستين بار آفريديم [اكنون نيز] تنها به سوى ما آمده‏ايد و آنچه را به شما عطا كرده بوديم پشت‏ سر خود نهاده‏ايد و شفيعانى را كه در [كار] خودتان شريكان [خدا] مى‌پنداشتيد با شما نمى‌بينيم به يقين پيوند ميان شما بريده شده و آنچه را كه مى‏پنداشتيد از دست‏ شما رفته است.)

(سوره انعام/94)

4- زیاده روی در تقدیس اشخاص:

از جمله دلایل انحراف فکری مبالغه در تقدیس برخی از مردم است. انسان یک مرتبه و درجه دارد. به گمان زیاد اعتقادات باطل از انسانی ناشی شده که مردم او را بیش از حد بالا برده و تقدیس کرده‌اند. مردمان صالح و نیک وقتی از دنیا می‌رفتند مردم آنان را بزرگ می‌داشتند، به حدی که ويژگی‌های مافوق انسانی به آنان می‌دادند و هر گونه خرافات و امور بی اساس و انحرافات را به آنان نسبت می‌دادند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، اشرف خلق، پیشوای رسولان، امام پیامبران و بهترین شخص بر روی زمین با این همه ويژگی مرتبه‌ای در حد خود دارد و از جمله نشانه‌های محدودیت درجه‌ی ایشان سخن الله تعالی است:

﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَلَا ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لَاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴾
(بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم و اگر غيب مى‏دانستم قطعا خير بيشترى مى‏اندوختم و هرگز به من آسيبى نمى‌رسيد. من جز بيم‏ دهنده و بشارتگر براى گروهى كه ايمان مى‏آورند نيستم.)

(سوره اعراف/ 188)

پس هرکس که ادعای ولایت کرد و به تو گفت: من برای تو سود و زیانی دارم این نوعی گمراهی است؛ چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پیشوای پیامبران و اشرف اولیاء و صالحان برای خویشتن خویش نیز سود و ضرری نداشت و حال می‌تواند در وهله‌ی اول برای تو سود یا زیانی داشته باشد؟ خیر، آیا من که برای خودم قادر به این کار نیستم برای شما می‌توانم انجامش دهم؟ خداوند می‌فرماید:

﴿قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعاً وَلَا ضَرّاً ﴾
(بگو براى خودم اختيار سود و زيانى ندارم.)

(سوره اعراف/ 188)

وقتی برخی از کارهای عجیب وغریب را به انسانی نسبت می‌دهید این کار یک اعتقاد باطل است. از ابوهریره رضی الله عنه روایت است که می‌گفت:

" رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم هنگامی كه اين آيه ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ) «و خويشاوندان نزديكت را انذار كن» بر او نازل شد، برخاست و فرمود: «اي جماعت قريش! یا واژه ای شبیه آن، خودتان را نجات دهيد كه من در روز قيامت نمی‌‌توانم به شما نفعی برسانم.اي پسران عبد مناف نمی‌توانم در هيچ چيزی شما را از خداوند بی ‌نياز كنم. اي عباس بن عبدالمطلب! نمی‌‌توانم در هيچ چيزی تو را از خداوند بی ‌نياز كنم. ای صفيه عمه‌ی رسول خدا! نمی‌‌توانم در هيچ چيزی تو را از خداوند بی ‌نياز كنم. ای فاطمه دختر محمد! از مالم هر چه می‌‌خواهی در اختيارت قرار می‌‌دهم اما نمی‌‌توانم در هيچ چيزی تو را از خداوند بی ‌نياز كنم »"

(بخاری از ابوهریره در صحیح خود روایت کرده است)

در مقامی دیگر، خداوند متعال فرمود:

﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ﴾
(بگو به شما نمى‏ گويم گنجينه‌هاى خدا نزد من است و غيب نيز نمى‏دانم و به شما نمى‏گويم كه من فرشته‏ام جز آنچه را كه به سوى من وحى مى‌شود پيروى نمى‌كنم بگو آيا نابينا و بينا يكسان است آيا تفكر نمى‌كنيد.)

( سوره انعام/ 50)

سرور انبیاء و فرزند اشرف آدم اما هیچ به خود نمی‌نازد و با اخلاق‌ترین انسان که غیب را نمی‌داند، پس هر کس ادعای غیب دانی کند دروغ گفته و به انحراف رفته و گمراه می‌باشد.
خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ﴾
(اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مى‏ترسم.)

(سوره انعام/15)

فکر می‌کردند نافرمانی زیانی به این دوست خدا نمی‌رساند ولی این گمانشان نادرست بود و با سخن خداوند یگانه در تناقض بود که ای محمد به آنان بگو:

﴿أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴾
(اگر به پروردگارم عصيان ورزم از عذاب روزى بزرگ مى‏ ترسم.)

(سوره انعام/15)

بنابراین مبالغه در تقدیس برخی از علما و نسبت دادن هر فکر انحرافی یا گمراهانه یا خرافه‌ای به آنان همه گمراهی محسوب می‌شود. آیا ممکن است که ولی از پیامبر والاتر باشد؟ آیا می‌توان پذیرفت که خاتم اولياء از خاتم انبیاء برتر است؟ والاترین ولی پایین‌تر از پایین‌ترین پیامبر است، این یک معیار است. وقتی انسان داستان‌هایی این چنینی را می‌شنود باید دست به تصحیح برد و ژرف کاوی کند و به تحقیق بپردازد و دنبال دلیل بگردد و کتاب خدا را بخواند. وقتی قرآن را می‌خوانی و به تفسیر آن گوش فرا می‌دهی و درس‌های تفسیر را پی می‌گیری، با گذشت روزها، هفته‌ها ، ماه‌ها و سال‌ها برای شناخت عقیده آماده می‌شوی؛ زیرا باید به هر چیزی در قرآن آمده و خداوند آن را واضح وآشکار بیان فرموده، معتقد باشیم.
پس خواندن این کتاب بزرگ که یک کتاب عقیده، احکام، شرح حال، پند واندرز، و کتاب داستان‌های حکیمانه و الهام بخش و نشانه‌های دنیایی آشکار می‌باشد و باطل از هیچ سویی در آن راه ندارد، به همین دلیل است که کتاب‌های مشهور برگرفته از آن مانند تفسير آیات الأحکام، تفسير الآيات الکونية في القرآن، القصص فيِ القرآن، مشاهد القيامة في القرآن را مشاهده می‌کنیم. ممکن است کتاب‌های زیادی از این قرآن بزرگ استنباط و استخراج گردد. کتاب‌های عقیده از قرآن گرفته می‌شود و کتاب‌های داستان پیامبران نیز از قرآن گرفته می‌شود.

5- فقط تکیه بر فلسفه:

از جمله دلایل دیگر انحراف، تنها تکیه کردن بر فلسفه است. کسانی که تنها به عقل خویش اعتماد کردند در شبهه افتادند. یعنی خداوند را به برخی از بندگانش شبیه ساختند که این گمراهی و انحراف بزرگی در عقیده است. برخی دیگر نیز در تعطیل [نفی صفات الهی] افتادند و صفات خدا و یا مجازهای قرآنی را که در رابطه با الله آمده بود، نفی کردند. گروهی آن را رد کردند و گروهی آن را تشبیه نمودند و هر دو گروه تنها به عقل خویش تکیه کردند و در گمراهی غرق شدند.
اگر تمام کسانی که به دلیل تکیه بر عقل در امور غیبی گمراه شده‌اند با نگاه دقیق، اعتراف به حقیقت وناتوانی به عقل خویش رجوع کنند خواهند گفت: عقل ما در حد محسوسات است و امکان ندارد به وسیله‌ی آن و به تنهایی بتوانیم تصویری از تصاویر غیبی را بشناسیم. باید اعتراف کنیم که عقل بشر مانند ترازو است که حد نهایی دارد و اگر باری به وزن پانصد کیلو روی آن بگذاری ترازو خواهد شکست و آیا باید گفت این ترازو به درد نمی‌خورد؟ خیر، این ترازو هنگامی که ساخته می‌شد حد توان آن برای زیر پنج کیلو تعیین شد اما بیشتر از این وزن ترازو را خراب کرده و می‌شکند. عقل نیز به همین شکل است. وقتی خداوند آن را به ما بخشید آن را به گونه ای ساخت که در استدلالات حسی بسیار زیبا به کار گرفته شود و بتوانی با به کار گیری آن از حقایق حسی نشانی از امور غیبی به دست آوری. در ساده ترین حالت وقتی یک لامپ را روشن می‌بینی این عقل به قطع حکم می‌کند که در سیم‌ها نیروی الکتریسیته وجود دارد هر چند که تو آن را نمی‌بینی. این محدوده‌ی عقل است. اما عالم ازلی و ابدی و جهان پیش از زندگی و پس از مرگ را نمی‌توان با امور حسی سنجید و برای استنتاج بر آن تکیه نمود؛ بنابراین کاربرد عقل تنها در امور غیبی نیز یکی از انواع انحرافات محسوب می‌گردد.
ما فلسفه‌های رقت انگیز و ناقصی داریم که تنها بر حس اعتماد دارند، بنابراین هر چیز غیر مادی و نامحسوس: نادرست است. این فلسفه‌ی مادی گرا تنها بر حس استوار است. تمام امور غیبی را منکران رد می‌کنند. این فلسفه‌های رقت بار و ناقص فلسفه‌هایی هستند که باعث گمراهی و انحرافات عقیده می‌شوند.

از جمله علل انحرافات روانی:

1- شهوت خواهی و هوس بازی:

اگر انسان شهوت طلب باشد، اختلاط را دوست دارد. این انسان وقتی که در پی شهوت است در روان او اختلال ایجاد می‌شود و تعادلش از هم می‌خورد. اما این اختلال چگونه بهبود می‌یابد؟ با اعتقاد فاسد ترمیم می‌شود؟ به تو می‌گوید: این اختلاط برای تعادل احساسات، عوض کردن جو، لطیف شدن فضا لازم است و اختلاط را می‌آورد تا از آن راهی به سوی والایی برگیرد؛ زیرا دلبستگی وی به اختلاط انحراف شهوانی است. این اختلاط از نظر انسان منحرف این گونه ترمیم می‌یابد و می‌بینید آن‌که ربا می‌خورد در مورد این فرموده‌ی الله تعالی:

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا أَضْعَافاً مُضَاعَفَةً وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ﴾
(اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد ربا را [با سود] چندين برابر مخوريد و از خدا پروا كنيد باشد كه رستگار شويد.)

( سوره آل عمران/130)

به تو می‌گوید: خداوند این سودهای مرکب و زیاد را حرام کرده است. این‌ها فقط حرام هستند. بنابراین: عقل وی منحرف گشته است. چگونه در فهم این آیه گمراه شده است؟ زیرا وی در خوردن ربا به انحراف کشیده شده است. این نکته‌ی بسیار مهمی است و انسانی که از انحراف اخلاقی یا افتادن در یک گناه و اصرار بر آن، یا گمراهی از حقیقت رنج می‌برد، این انحراف اخلاقی وی را به فکر عقیده‌ی فاسد می‌کشاند.
انسانی که تقلب می‌کند به تو می‌گوید: برادر، من عیال وارم و کار هم که عبادت است و من نمی‌توانم خانواده‌ام را در نابودی رها کنم و مجبورم این کار را بکنم. تقلب را حلال می‌شمارد تا گناه و کار بد خویش را توجیه کند. کسی که اموال مردم را به ناحق می‌خورد و این کار را برای سرپوش گذاشتن بر انحراف رفتاری‌اش توجیه می‌کند. چهار پنجم گمراهی‌ها و انحرافات اعتقادی علتش انحراف اخلاقی است. کسانی که از نظر اخلاقی منحرف هستند به باورهای گمراهانه و منحرفانه دست می‌یازند؛ زیرا این اعتقادات گمراهانه سرپوشی برای انحراف آنان است.
کسی که با گناه خو گرفته است مفهوم شفاعت را ساده می‌انگارد، چرا؟ تا بتواند تعادلی را که در حین ارتکاب این گناه مختل می‌گردد، بازسازی کند. اگر دانشجویی تمام سال تحصیلی را بدون مطالعه وپژوهش بگذراند در خود نوعی نقص و اختلال احساس می‌کند و اگر این دانشجو از دانشجویی دیگر بشنود که شاید استاد در آخر سال سئوالات را در قبال مبلغ زیادی بفروشد، خواهید دید که وی این فکر خرافی را تصدیق می‌کند و بدان آرام می‌شود و به دنبال آن است؛ زیرا این اندیشه‌ی خرافی منحرف، تعادلی را که به دلیل عدم مطالعه از دست داده، به او باز می‌گرداند. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ ﴾
(آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‏ خواند ديدى (۱) اين همان كس است كه يتيم را بسختى مى‌راند.)

(سوره ماعون /1-2)

در آیه‌ای دیگر می‌فرماید:

﴿فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنَ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾
(پس اگر تو را اجابت نكردند بدان كه فقط هوس‌هاى خود را پيروى مى‌كنند و كيست گمراه‏ تر از آنكه بى‏ راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند بى‏ ترديد خدا مردم ستمگر را راهنمايى نمى‌كند.)

(سوره قصص/50)

اگر نپذیرد و بر عقیده‌ی گمراهانه پای فشارد بدان که فقط در پی خواسته‌های خود هستند. این یک حقیقت مهم است. خواهش می‌کنم این آیه را همیشه در ذهن خود داشته باشید. کسی که با او وارد بحث شدید اگر بر گمراهی خویش پای بفشارد و از انحراف و بیراهه رفتنش دفاع کند به حتم بدانید که وی قصد توجیه اشتباهات، انحرافات و گمراهی‌هایش را دارد و با استفاده از گمراهی و انحراف اعتقادی از گمراهی و انحراف اخلاقی و رفتاری‌اش دفاع می‌نماید.
کسانی که به خود اجازه‌ی انجام هر کاری را می‌دهند عقیده‌ی متناسب با این انحراف بزرگ انکار وجود خالق توسط آنان است و تمام مسئولیت خود را در این باره انکار می‌کنند بنابراین اعتقاد به انحراف کشیده شده و به تناسب انحراف رفتاری تماما به انحراف کشانده می‌شود. هر چقدر زاویه‌ی انحراف بزرگ‌تر باشد و انحراف گسترده‌تر باشد الحاد و کفر بیشتری را باعث می‌شود، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ * فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ ﴾
(آيا كسى را كه [روز] جزا را دروغ مى‏ خواند ديدى (۱) اين همان كس است كه يتيم را بسختى مى‌راند.)

(سوره ماعون /1-2)

﴿فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنَ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ ﴾
(پس اگر تو را اجابت نكردند بدان كه فقط هوس‌هاى خود را پيروى مى‌كنند و كيست گمراه‏ تر از آن‌كه بى‏‌راهنمايى خدا از هوسش پيروى كند بى‏‌ترديد خدا مردم ستمگر را راهنمايى نمى‏كند.)

(سوره قصص/50)

آیه‌ی دقیقی وجود دارد که پیش تر ذکر کرده‌ایم، می‌فرماید:

﴿بَلْ يُرِيدُ الْإِنْسَانُ لِيَفْجُرَ أَمَامَهُ * يَسْأَلُ أَيَّانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ ﴾
(انسان شك در معاد ندارد بلكه او مى‏خواهد آزاد باشد و بدون ترس از دادگاه قيامت در تمام عمر گناه كند (۵) از اين‏رو مى ‏پرسد قيامت كى خواهد بود.)

(سوره قيامت/5-6)

این فاسد منحرف کسی است که انکار می‌کند یا برای انکار روز قیامت دست پیش می‌گیرد، و این آیه ای دیگر است:

﴿وَمَا يُكَذِّبُ بِهِ إِلَّا كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ﴾
(و جز هر تجاوزپيشه گناهكارى آن را به دروغ نمى‏گيرد.)

( سوره مطففين/12)

بنابراین علت تکذیب عقیده‌ی درست انحراف بزرگ است.

 

2- بیماری‌های قلب اعم از حسادت، کینه، غرور، گرایش‌های روانی مختلف:

1- حسادت، یکی از علل گمراهی است. وقتی حقیقت را از انسانی می‌شنوی که به او حسادت داری آن را بر علیه او به کار می‌گیری و از روی حسد در پاسخ گوینده حقیقت راستین، بر باطل پافشاری می‌کنی. این امر بارها تایید کننده‌ی این است که حسد باعث گمراهی و انحراف اعتقادی می‌گردد. خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقاً كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقاً تَقْتُلُونَ ﴾
(و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت‏ سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه‌هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم، پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد و گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد.)

(سوره بقره/ 87)

﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾
(بسيارى از اهل كتاب پس از اين‌كه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو می‌کردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند، پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست.)

(سوره بقره/109)

2- گرایش‌های روانی که با انحراف دنبال تحقق خواسته‌های خویش هستند. به عنوان مثال وقتی یکی از مردم می‌خواهد یک شبه میلیونر شود این امر از راه شرعی امکان پذیر نیست و وی به راه‌های غیر شرعی متوسل می‌شود، مانند احتکار، سوء استفاده، تقلب و امثال آن. کسی که احتکار را جایز می‌شمارد و تقلب را به کار می‌برد این کار انحرافی بس بزرگ است. وی می‌خواهد از این راه با کمترین زمان به هدف خویش برسد و از روی گمراهی بر این باور شده که برخی از حرام‌ها حرام نیستند. بنابراین بازهم در گمراهی افتاده است.
3- غرور، نیز یکی از علل انحرافات اعتقادی است. گویی شخص مغرور اندیشه‌ای ابلهانه یا ساده انگاشته و یا گمراه و منحرف را باور دارد و از آن دست بردار نیست، بلکه با انگیزه‌ی غرور، بر آن پافشاری می‌کند و این نیز یکی از دلایل نابودی است.
4ـ هم‌چنین کینه‌های انباشته‌ی ارثی اگر میان گروه‌ها و طائفه‌ها باشد، باعث برخی از انحرافات اعتقادی می‌شود.

از جمله علل انحرف ضعف روانی:

1- سستی اراده:

از جمله علت‌های ضعف راونی، سستی اراده می‌باشد، خداوند متعال می‌فرماید:

﴿فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْماً فَاسِقِينَ﴾
(پس قوم خود را سبك‏ مغز يافت [و آنان را فريفت] و اطاعتش كردند چرا كه آن‌ها مردمى منحرف بودند.)

(سوره زخرف/54)

گاهی اراده‌ی انسان در برابر باطل سست می‌شود و برای سالم ماندن و ترس از سختی‌ها به باور نادرست و باطل اعتقاد پیدا می‌کند و این ضعف روانی که وی را به اعتقاد انحرافی کشانده یکی دیگر از علل انحرافات است و چنان که پیش‌تر گفتم: خطرناک‌ترین چیز در زندگی مسلمان این است که بر پایه‌ی عقیده‌ی انحرافی و علل آن استوار بوده و بدان باور داشته باشد.

 

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر